- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
میبـرد از دل عـالـم غـم تو غـمها را میخـرد لـطف تو از دم همه دمها را توبهها را به تو دادند همان روز ازل تا تـو آدم بـکـنـی تـک تـکِ آدمهـا را قـطرۀ اشک مـرا هـم قـد دریـا کردی مگر اینکه تو زیـادش بکـنی کـمها را گوشۀ چـشم تو و گوشۀ چـشم خشکـم یک نگاهی بکن این چشمه زمزمها را باز نزدیک مـحـرم شـد و مـادر آورد وسـط خـانـه مـا بـقـچـه پــرچـمهـا را آه از آن روز که ما خفته به زیر خاکیم کـه نـبـاشـیـم و نـبـیـنـیـم مـحـرمها را
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حال و هوای کوچه، غمآلود و درهم است پرچم به اهـتـزاز درآمـد، محـرّم است میگرید آسمـان و زمین، در محرّمت طوفانی از حماسه به پا میکند غـمت ابـلاغ میکـنـنـد بـه یـاران، سـلام تـو قـد میکـشـند بـاز عـلـمهـا، به نـام تـو هرجا که نام توست، مکان فرشته است بر هر کتیبهای که ببـینی، نوشته است »باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« باید در این حسینیه، از خود سفر کنیم باید در این مقـام، شبی را سحـر کـنیم با کـاروان گـریه، مسـافـر شـدم تو را امشب در این حسینیه زائر شدم تو را تا گـفتم «اَلسلامُ عَـلیکُم» دلم شکـست نام حـسین، بنـد دلـم را، ز هم گسـست دیدم که ابـرهای جهـان، گریه میکنند در ماتمت زمین و زمان، گریه میکنند دیدم «عـزای اشرف اولاد آدم است« دیدم «سر ملائکه بر زانوی غم است« رفتم که شرح عصمت «ثارُ اللَّهی» کنم چـیزی نمـانـده بود که قـالب تهی کـنم خورشید رنگ و بوی تغیّر گرفته بود تنگ غروب بود و فلک گُر گرفته بود ای تشنهکام! بود و نبود تو را چه شد؟ سقّـایِ یـاسهای کـبـودِ تو را چه شد؟ بر اوج نیزهها، کلمات تو جاری است این قصّه، قـصّهٔ تَبَر و استواری است ای اسم اعظمت به زبانم، عَلـَی الدَّوام ما جاءَ غَیرُ اِسمُکَ فی مُنـتَهَی الکَـلام آئـین من تویی، که تویی دین راسـتین بَل ما وَجَدتُ غَیرَکَ فی قَـلبِیَ الحَزین آن بحر پر خروش، دگر بیخروش بود خـورشید تکّه تکّهٔ زینب، خـموش بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود بـسـاط گـریه برای دلـم فـراهـم بود... برای عـرض تبـرّک به ساحت گـریه فـرشـتـه منـتـظر دسـتـمال اشکـم بـود کسی برای من و دیده چاوشی میخواند اگر درسـت بـگـویـم، صـدای آدم بود چگـونه اشک نریـزد نگـاهـمان وقتی زمـان خـلـقــتـمـان اول مـحــرم بــود چـرا بـه آمـدن مـادرت یـقـیـن نـکـنـم در آن حسیـنیهای که خود خدا هم بود
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
حسی درون توست که دلگیر و مبهم است اینجا سکوت و ناله و فریاد درهم است شعـر کـتـیـبه دور سـرم چـرخ میزند »باز این چه شورش است که در خلق عالم است« انگـار دم گـرفـته کـسی در وجـود من »باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است« یک پـردۀ سـیاه، که سرداده یا حـسین بر نیزهای که خاسته تا عرش اعظم است پـرده کـنـار میرود و دسـتهـای مـاه یکدست، مشک آب وَ یکدست پرچم است یک پرده بعد، دست ز کف داد و گفت: آب لب تر کند حسین، برایش فراهم است دارد گریز میزند از چشم روضهخوان لبتشنهای که دستی و مشکی از او کم است بـا نــالـۀ بُـنَــیَّ ابـالـفـضـل... فـاطـمـه هم نـالـهاش تمـامی ذرّات عـالـم است در امتداد پـرده، کسی گـفت یا اخا!... حالا قد حـسین هم از داغ او خم است قـلبی شکـست، پردۀ آخر وَ حال شعر چیزی میان شور و غزل، نوحه و دم است ای پرده پرده پرده عزا، میکشی مرا ای رستخیز عام که نامت محرم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
هر سال، ماجرای تو و سوگـواریات عهدیست با خدای تو و خون جاریات هر سال، نه! که روز به روز از زبان عشق گل میکند حـدیث تو و سربهداریات در ما، یـزید کُـشته نمیشد، اگر نـبود این راه را بـلاغـت آئـیـنـهداریات... خم شد هـزار مرتبه هفـتاد پشت صبر آن روز، پیش صبر تو و پایداریات! میسوخت، میگداخت، در آن وسعت کبود بر کـوه میرسید، اگر زخـم کاریات پرپر شدند روی زمین، پیـش چشم تو آلالـههـای رنگ به رنگ بـهـاریات! اینک، زمین به عشق تو همواره میتپد این است، رمز خون تو و ماندگاریات یعـنی که سـربـلـنـد، هـنوز ایسـتادهایم در انـتـظـار مـنـتـقـم خــون جـاریات
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
کاش تا لحـظـۀ مُردن به دلـم غـم باشد محـفـل اشـک بـرای تـو فـراهـم بـاشـد روضهات آب حیات است برایم، ای کاش در دلـم تا نـفـسـی هـسـت محـرم بـاشد آبـرویی بـده آنقـدر که تـا آخـر عـمـر تا سری هست فقـط پیـش شما خم باشد مرگ صدبار مبارکتر از آن روزی که در دلـم ذرّهای از مهـر شـما کـم بـاشد خاکِ نفرین شده آن است که در ماتم تو خالی از نام تو و روضه و پرچم باشد
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
سر میشـود عـمرم میان روضههایت انـگـار در عـرشم زمـان روضههایت مـشـمـول لـطـف بـیکــران مــادر تـو سیـنهزن و پـیر و جـوان روضههایت یک سال هـستم مـنتـظـر تا در مـحـرم آیـم بـه زیـر سـایـهبـان روضـههـایـت بارانی از رحـمت میآید هر زمان که هـسـتـم به زیـر آسـمـان روضـههـایت هرجا بـلا بـاشد میـان روضهها نیست اینجاست، آن کهـف امان روضههایت روزی نمیخواهم ز غیر تو که عمری دادی به من از آب و نان روضههایت آخـر چه گـویـم از مـصـیـبتهـات آقـا قاصـر زبـانها از بیـان روضـههـایت میگـویم آقاجان دوباره حرف خود را سر میشـود عـمرم میان روضههایت
: امتیاز
|
مدح و ویژگی های کاروان سیدالشهدا علیهالسلام در راه کربلا
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست در سـیـنهٔ آدیـنه، جز آئـین صفـا نیست جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست حتّی جرس قافـله، غافـل ز خـدا نیست رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان زمـزم ز دو چـشم آب بریزد پیِ ایشان اینان که روانـنـد، هـمه روح و روانـند این سلـسـله هر یکتنـشان جان جهانند این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند این قافـله شب تا به سحر، نافـله خوانند بازار جـهـان این هـمـه سـرمـایه ندارد گـلـزار جِـنـان ایـن قَــدر آرایــه نـدارد این قـافـلـه جـز عـشـق، رهآورد نـدارد عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد یک آیـنـه، بر چـهـرهٔ خـود گَـرد ندارد جـز شـیـرزن و غـیر جـوانـمـرد ندارد مُحـرِم شده از کـعـبـهٔ گِـل، راه فـتـادند از گِل به سوی کعـبهٔ دل، روی نهـادند ایـنـان همه از خـانـهٔ خود، دربـدرانـنـد بر بـاغ دل فـاطـمـه، یـکـسـر ثـمرانـند اینان پـسـر عـشـق و، مـحـبّت پدرانـند با شور حـسـینی به نـوا، جـامـهدرانـنـد دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است وین قافـله را قـافـلهسالار، حسین است این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست از نـور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست با سـورهٔ عـشـق آمده، هـفـتاد و دو آیـه چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست دردانهٔ من، با مـوی بیشانه نبـودهست جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست این دخـتر من، نـازترین دختر دنیاست دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را ای کـوفه چه کردی بدنِ مُسلـمشان را؟ ای مـاه بـبـیـن مـاه بـنـیهـاشـمـشان را ای سَرو بـبـین سـروِ قـدِ قـاسـمشـان را ای صبح کجا آمده صـادقتر از اینان؟ ای عشق بگـو نامده عـاشقتر از اینان چاووش عزا همره من روح الامین است ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است سـردار سـپـاهـم پــسـر اُمّ بـنـیـن اسـت آوردهام از جــان شــمـا تـاب بـگــیـرد چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است سرهای سران، خاک به درگاه حسین است خورشید فلک، مشتری ماه حسین است ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است آن فضل که در قافلهام نیست، کدام است؟ عـبّاس، تـرازوی مرا سنگ تـمام است ای روشـنی چـشـم و، چـراغ دل زینب کـشـتـی نـجـات هـمـه و سـاحـل زیـنب وی مـاه رخـت روشـنی محـفـل زیـنب دوری مکن از دیده و از محـمل زینب دارد ســفــر مـا سـفـر دیـگـری از پـی من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی
: امتیاز
|
مصائب آغاز ماه محرم حسینی و استقبال از آن
سیر مسیر عشق شور و حال میخواهد معـشوق حـتما عـاشق فعـال میخواهد عشق زبانی حاصلش اصلاً تقرب نیست حاجی شدن زنجـیره اعـمال میخواهد دور امـیر الـحـاج بـاید گـشت زیرا که محـرم شدن هم کـعـبه آمـال میخواهد هر کس به خود آمد یقـین آقـاش میآید خورشید قبل از فجر استقبال میخواهد غسل طهارت با همین یک قطره اشک است کـوه گـناه و معـصیت حلال میخواهد ماه مـبـارک را رسـانـدن به مـحـرمها ذیالحجه و ذیالقعده و شوال میخواهد خشکید اگر که چشمه چشمت تباکی کن این روضههای سخت قیل و قال میخواهد آقـای خـوبـیهـا بـرای مـا دعـایی کـن اوراق ما امضای صاحب مال میخواهد دارد محرم میرسد فکری به حالم کن تا کـربلا پـرواز کـردن بال میخـواهد من مطـمئن که نیـسـتم روز دهم باشـم حالا دل من روضه گـودال میخـواهد
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
حـالـم بـهـشت میطـلـبـد، غـم بیاورید مــاه حــسـیـن آمـده، مــاتــم بـیـاوریـد اذن دخول روضه ز زهـرا گـرفـتهایم وقت طـهـارت است، زمـزم بـیـاورید یک اربـعـین مـعـتـکـف روضـهایم ما شال و لباسِ مشکـی و پـرچـم بیاورید گلهای فاطمه همه خشکـیده میشوند از چـشم، عـاشـقان گـل شـبنم بیاورید وقـتی حـدیث اشکِ ولی را شنـیـدهاید حیف است تا سپردن جـان کم بیاورید ما ریزهخـوارِ سفـرۀ احـسان حـیـدریم نـان را بـرای مـا ز مـحـرم بـیـاوریـد هـمـراه قـدسـیـان دگـر امشب، کـتـیـبۀ باز این چه شورش است به عالم بیاورید
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
شـکـر خـدا که جـز دم تو دم نساخـته جـز مـاتـم تو غـصه و مـاتـم نساخـته ما را ببـر به دیدن ششگوشه عاقـبت دل با فـراق کـرب و بـلا کـم نساخـته
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
باز افــراشـتهاند بـیـرق و پرچـمها را شهـر برداشته است شورِ مُحَـرَّمها را دَم به دَم، دَم بزنیم از تو فقـط آقا جان ما غـنـیـمت بـشـمـاریم هـمین دَمها را میخرد حضرت زهـرا به بهـایی بالا روز محـشـر هـمۀ نـالـه و مـاتـمها را گریه هرگز سبب حُزن و پریشانی نیست اشکِ روضـه بـزدایـد هـمـۀ غـمها را چایی روضۀ ارباب چه طعـمی دارد! ما نـخـواهـیم دگـر سـفـرۀ حـاتـمهـا را از ازل ذکر حسین عامل بخشایش شد چـون پـذیـرفـت خــدا تـوبـۀ آدمهـا را
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
شـادی بـرای مـردم و مـاتـم بـرای مـا خـنـده برای خـلـق ولـی غـم بـرای ما خـرج تو کـردهایم خـدا کـرد خـرج ما چه خیرها که داشت دو درهم برای ما زهرا همیشه زحمت ما را کشیده است حـتی خـریـده شـال عـزا هـم بـرای ما هرکس نفس کشید در این روضه پاک شد از بس مقـدس است هـمین دم برای ما حُـسن خـتـام سیـر الیالله این دهـهست سـفـره گـشـوده مـاه مـحـرم بـرای ما اینکه بدون روضه به جایی نمیرسیم ثـابت شـدهسـت قـدر مـسـلـم بـرای مـا هـرگـز به زیر مـنّـت مردم نـمیرویم وقـتی که هـست سـایه پـرچـم برای ما وقتی فرات اشک مهیاست از دو چشم بیقـیـمت است چـشمۀ زمزم برای ما گریهکن حسین کمک کـار فاطـمهست کـرده دعــا رســول مـکـرم بـرای مـا بیبی! کدام روضه غذا طبخ میکنی؟ از دستـپخت خود بده یک کم برای ما
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
ما هر چه بود پـای مـحـرم گـذاشـتـیم در چَـشمها دو چِشمۀ زمزم گـذاشتـیم قطعاً دعای فاطمه پشت و پـناه ماست وقـتی دم حـسـیـنـیـه پـرچـم گـذاشـتـیم ما ارث گـریه از پدر خویش بـردهایم پـا جـای پـای حـضرت آدم گـذاشـتـیم این اشکها برای تو باشد، حسین جان شاید به روی زخـم تو مرهم گذاشـتیم تفـسیر روضههاست، حروف مقـطعه جـان را مـیان سـورۀ مـریـم گـذاشتـیم خـیـلی حسین زحـمت ما را کـشیدهای خـیـلی بـرای روضۀ تو کـم گذاشـتـیم عمریست دم حسن شده و بازدم حسین این عـشـق را به سیـنه دمادم گذاشتیم یک اربـعـین زیـارت مارا ردیف کن ما هـر چه بـود پـای مـحـرم گـذاشتیم
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
بـر داغ تـو تـمـام مـحـرم گـریـسـتـم بسیار بود این غم و من کـم گریستم بر زخـمهـای تو همه عـالم گریستند من هم دوباره با همه عـالم گریـستم فرزند را نشان ز پدر لازم است و من در اقـتـدا به حـضـرت آدم گـریـستم همناله با خـلیل خـدا در منای عـشق بـهـر تـو ای ذبـیـح مـعـظم گـریـستم گفتند اشکِ شیعه به زخم تو مرهم است من تا نَهَم به زخم تو مرهم، گریستم از لحـظـۀ شنـیدن «ان کـنتَ باکـیاً» پیـوسته با غم تو به هر غـم گریستم بر خاتمی که رفت به تاراجِ اهرمن هـمنـالـه با پـیـمـبـر خـاتـم گـریـسـتم شوق بهشت و خوف جهنم سبب نبود تنـهـا به خـاطـر تو دمـادم گـریـسـتم “یابن شـبـیب” را شـب اول شـنـیـدمُ پـای هـمـین، تـمـام مـحـرم گریـسـتم
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
دیده و دل را محـیّا کن محـرم میرسد بار عـام از جانب ارباب عالم میرسد نور مصباح الهدی را بین و کشتیِّ نجات در شب طوفانی دنیا، که با هم میرسد چشم دل را باز کن بطن حقیقت را ببین شور و شوق زندگی در هالۀ غم میرسد ناامید از خود مباش ای دل که با مهر حسین در مقام قرب حق، رضوان به ما هم میرسد سِرِّ مستوری نباشد گرچه جمعی غافلند با حسین از سوی حق فیض دمادم میرسد
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
این سوز و آه و ناله که در خلق عالم است این سینهها که پُر شده از درد و ماتم است دارد خـبـر میآورد ای اهـل مـعـرفت تکـیـه به پا کـنـید که مـاه محـرم است با نـسـخـه مـشـابـه خود فـرق میکـنـد عـیسای اهل بیت دمش واقعـا دم است هر کس که ریخت قطره اشکی برای تو هر لحظه دورتر ز عـذاب جهـنم است از بـین بـرده است گـنـاهـان خـلـق را سیلی که در نتیجه این اشک نم نم است انسان شناسیام شده این گونه یا حسین هر کس که خاک پای شما گشت، آدم است ای عـاشـقـان روضـه اربـاب بیکـفـن اینجا بساط روضه دوباره فراهم است لب تشنه سر برید تو را دشمنت حسین صدبار اگر بمیرم از این ماتمت کم است
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
بر کوچههای مردۀ این شهر جان بده با عـطر پرچمت دل ما را تـکـان بده دنـیا به جز تو سایۀ امـنی نداشـتهست ما را به زیـر سـایۀ امـنت مـکـان بده افــتـادهایـم در قــفـس تـنـگ روزگـار با اشک روضهات پـر پـروازمان بده بر طاق عرش، پیرهنت پرچم خداست بر قـلـب ما به درک محـرم تـوان بده محنت کشیده، خسته و زخمی طعنهها بر مـا زمـیـنـیـان، نـفـسی آسـمان بده از هر کرانه تـیر ملامت رسیده است ما را از این جـهـان هـیاهـو امان بده عشاق را به سختی عشق امتحان کنند توفـیـق سربـلـندی از این امتحـان بده هر کس نوشت نسخهای این روزها ولی کـافیست، راه کـربـبـلا را نـشان بده
: امتیاز
|
مدح و مناجات با سیدالشهدا علیهالسلام ( آغاز ماه مُحرّم )
با این همه گـنـاه ز کـویت نـرانـدیام امـسـال هم به ماه مـحـرم رسـانـدیام پـشت سـرم دعـای تو و مـادر تو بود دستم گرفتی و به حـریـمت کشاندیام چون طفل گمشده بغلم کردهای حسین پیش خودت نشانده و قدری تکـاندیام مـنّت سرم گـذاشـتی و از میان عرش بـا نـام مـادر و پـدرم بـاز خـوانـدیام میخواهیام هنوز و گرنه چو دیگران با پول و شهرت از حرمت میپراندیام از کـودکی برای شـما خـیـمه میزدم دنبال خویش کوچه به کوچه دواندیام یک روز بیتو زنده نمیمانم ای حسین با آب و نان خواهر خود پروراندیام آید به گوش نالهٔ «هل من معـینِ» تو در زیر دست و پا تَهِ گودال خواندیام مـظـلـوم کـربـلا لک لـبیک یا حـسین تو میکـشی مرا لـک لـبیک یا حسین
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
روئـیـدن هـلال كه كـمكـم شـروع شد در نبض واژهها، تپش غم شروع شد بغض زمان شكست و دل آسمان گرفت اشك زمین ز چشمۀ زمزم شروع شد عالم دوباره، رنگ قیامت گرفته است شاعر بخوان، قیامت عـالم شروع شد «باز این چه شورش است» كه در جان عالم است؟ «باز این چه شورش است»، محرّم شروع شد سال تـولّـد غـم او، شصت و یك نبود بـا گـریـههـای تـوبـۀ آدم شــروع شـد قــرآن گـشــودهایـم، بــرای تــلاوتـش از ابـتـدای ســورۀ مـریـم شـروع شـد از كاف و ها گذشت و سوی یا و عین رفت با صاد صبر، نالهزنان تا حسین رفت
: امتیاز
|
شروع ماه محرم و مدح و مرثیۀ سیدالشهدا علیهالسلام
بر آسمان، هلال محرّم چه دیدنیاست! یک خنجر و دل همه عالم چه دیدنیاست! مه در محاق خـیمه زده، مهر در شفـق افلاکیان به هیأت ماتم چه دیـدنیاست! انجـم به روضهخـوانی عـیّوق تشـنهاند زهره شده است مشتری غم، چه دیدنیاست! چون نوح، هود و صالح و آدم به نوحهاند این حلقه را نگینی خاتم چه دیدنیاست! در سیل اشک، یونس و یوسف به موج آه این قعر چاه و آن به دل یم چه دیدنیاست! شـور نـوای مـوسی عـمـران شـنـیـدنی شال عزای عیسی مریم چه دیدنیاست! سرخ است دیـدگان سیاه و سفـید خـلـق یکرنـگی سـلالۀ آدم چـه دیـدنیاست! با محـتشم، بیا و بخـوان شعـر مقـبـلش «باز این چه شورش است» به عالم؟ چه دیدنیاست! ذیحجّـه شد تـمام و نشد حـجّ وی تمام اتمام حجّ او به محـرّم چه دیـدنیاست! میدان جنگ، مـروه؛ خـیام حـرم، صفا خود کعبه و شریعه چو زمزم چه دیدنیاست! بـر جـنّت رضایت او دست یافـت حُـرّ بگْذشتن از بهشت و جهنّم چه دیدنیاست!
: امتیاز
|